انتظار دل من ، ثانیه هارو ساخته
ثانیه هایی که هر کدومشون به اندازه ی ساعت ها میگذره
پرده ی اشک ، چشمامو پوشانده
نفس های نامنظم و سنگینم ، حس تنهایی رو قورت داده
اما در انتهای گلویم مانده و سنگینیم را فزون تر
حتی ماهی هایم هم برام مهم نیستن
ماه هاست که میگذرد ...
نتیجه ی فردا هم پایان همیشگیست ، پایانی ناقص
پایانی که شروعی دوباره دارد ، اما نه برای من ...
معین